وارد یک مغازه تعمیرات کامپیوتر و تبلت شدم ، پس از سلام گفتم:

ببخشید این تبلت من صفحش یهویی تاریک شد.

*بله حتما یه نگاهی بهش میندازم ممکنه ال سی دیش سوخته باشه اگر سوخته بود عوضش کنم؟

بله لطفا . فردا بعد از ظهر بیایید تحویل بگیرین.
روز بعدش رفتم و تبلت را سالم بهم تحویل داد.هزینه اش را پرسیدم گفت: هیچ چی فقط کابل فلتش شل شده بود همین.
تشکر کردم و اومدم بیرون…..
نشستم تو ماشین ولی دلم طاقت نیاورد ..میتونست هر هزینه ای را به من اعلام کنه…. من خودم را آماده کرده بودم…
کنار پاساژ یک شیرینی فروشی بود.یک بسته شکلات گرفتم و رفتم پیشش ، گذاشتم رو پیشخون و بهش گفتم: دنیا به آدم هایی مثل شما نیاز داره..هیچوقت عوض نشو.
از بالای عینکش یه نگاهی بهم کرد و متوجه موضوع شد.
لبخندی بهم زد و گفت: عین جمله پدرم را تکرار کردین..حیف که ماه پیش بخاطر کرونا از دنیا رفت..
تسلیت گفتم و ازش خداحافظی کردم… در راه برگشت به این فکر میکردم که تغییر در آدم ها به تدریج اتفاق میفته تنها چیزی که میتونه ما را در مسیر درستکاری و امانت داری حفظ کنه یک جمله ساده از عزیزترین آدم زندگیمونه…

هیچوقت عوض نشو…